اتنا خانماتنا خانم، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

ني ني كوچولوي ما

مسافرت

1391/9/17 14:27
نویسنده : ماماني
143 بازدید
اشتراک گذاری

آتنا كوچولو توي ايام محرم رفته بود پيش آقاجون ومامان جونشنیشخند

 قربونش برم چند روز اول كه پدر ما رو درآورد همه براش جديد بودن

واز همه ميترسيد کلافه چسبيده بود به من وباباش از اومدن

پشيمونمون كرده بودنگران  تا بالاخره بعد از چهار روز تازه يه خورده

براش عادي شد اوه دو سه روز بعدشم كه دست همه بچه ها رو

تو فوضولي كردن از پشت بستقهقهه انگار كه نه انگار كه چند روز

پيش چقده ميترسيد خنده خلاصه خودشو تو دل همه جا كردقلب

دو شبم بردمش مراسم محرم شب اول با نوحه ميرقصيد ودست

ميزدنیشخند آبرو برامون نذاشت موقعه سينه زنيم ترسيد وكلي گريه كرد

تا ما مراسمو ترك كرديم نگران راستي لباس سبزم براش دوخته بودم

پوشيد خيلي ناز شده بودماچ شب دومم كه قربونش برم لالا بود

كاملاخواب  13 محرمم ما به خونه امون برگشتيم كه تو راه همچنان

از اذيتاي خانم بي نصيب نبوديمچشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)